باچارچوبهای قدیمی نمیتوان تکنولوژی را بسط و توسعه داد و بدون بسط و تکامل تکنولوژی، نمیتوان توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شکل داد. تکنولوژی چارچوبهای خاص خودش را میخواهد تا بتواند امر توسعه را تحقق بخشد، توان و قدرت تکنولوژی یک جامعه به وجوه و ابعاد چهارگانه آن، که برآیند آنان سطح تکنولوژی جامعه را تعیین میکنند بستگی دارد. این چهار وجه عبارتند از:
۱- کمیت و کیفیت ماشینآلات و ابزار.
۲- مهارتها و تواناییهای انسانی.
۳- اطلاعات و دانش فنی.
۴- سازماندهی و مدیریت.
چگونگی ارتباط، هماهنگی و توازن و رشد مستمر این چهار جنبه است که میتواند، توانائی تکنولوژیکی یک کشور را بالا برده و موجبات رشد و توسعه پایدار یک کشور را فراهم سازد.
نقش تکنولوژی در توسعه
کاردول در مرور تاریخی خود در اهمیت نقش تکنولوژی چنین میگوید:
تمدن چین که تمدن باستانی، وسیع و انعطافپذیر بود، چند اختراع بزرگ به جهان عرضه کرد که میتوان از اختراع کاغذ و باروت نام برد، با این وجود علیرغم نبوغ آشکار یکایک مخترعان چینی، دستاورد کلی این اختراعات برای جامعه چین نومیدکننده بود، زیرا این فنون نتوانست بر موانعی غلبه کند که جامعه ایستا در آن بسر میبرد. زیرا قدرت اختراع از هدف اصلیش که برآوردن و ساختن خواستها و نیازها بود، دور شده بود و ظاهراً در عوض کوشش فراوانی در راهی صرف شده است که میتوان آن را اختراع برای سرگرمی نامید. یعنی ساختن وسایل سرگرم کنندهای مانند بادپرک و بازیهای معمایی. در مورد چین بنا به حدس و گمان میتوان بر این فرض بود که انحراف از مسیر و سرانجام سترون شدن انگیزه خلاق، ناشی از ارزشهائی بود که حکومت و دیوان سالاری قدرتمند آن کشور القا میکرد، یعنی نتیجه احترام کمی بود که چین به انگیزههای سودطلب میگذاشت و به سبب فقدان انگیزه واقعی فعالیت اقتصادی بود. تجارب میگوید علم و فن برای اینکه شکوفا شوند به چندین رکن عالی رقیب نیاز دارند. یکی از این عوامل آمادگی برای تقلید است که بطور کلی برای اشاعه ابداع و برای پیشرفت فنون لازم است. با تقلید کردن، گونه برداشتن و اقتباس کردن است که طبقهای از فنورزان میتواند بوجود آید و در اصل از چنین طبقهای است که میتوان انتظار پدیدارشدن طبقه ابداعگران را داشت. از این رو نخستین سؤالی که درباره هر ابداع باید پرسید، این نیست که ابداعگر آن کیست؟ بلکه این است که کاربرد آن چگونه رواج یافته است؟” تمدنهای اسلامی و شرقی در رابطه با اروپا بسیار ابداعگر بودند و لیکن نتوانستند آن را کاربردی کنند. به گفته فرانسیس بیکن، اختراعها کم و بیش در دو مقوله متفاوت قرار میگیرند. دستهای که فقط در صورتی عملی میشوند که دانش مناسب آنان بوجود آمده باشد. او این دسته را، اختراعهای مبتنی بر علم نامید و دستهای دیگر از اختراعات که مستقل از شناخت علمی است و میتواند در هر زمان از تاریخ تمدن به وجود آیند، او این دسته از اختراعها را تجربی نامید. اگر بتوان گفت که انقلاب صنعتی از یک صنعت بخصوص آغاز شده است، این صنعت بیشتر پارچهبافی بوده تا صنعت نیرو یا معدن و انقلاب پارچهبافی در اصل مبتنی بر ابداعهای تجربی بوده است. ممکن است علم در اختراع ماشینآلات پارچهبافی دخیل نبوده اما در حل مشکلات مربوط به نیرو” نقش مهمی داشته (انرژی برای ماشینها).
نوآوری تکنولوژیک اشکال مختلفی دارد. ابداعها چه تجربی و چه عملی بیش از سده ۱۷ از راه تقلید و اقتباس اشاعه مییافت، اما پیشرفت از راه بقای اصلح تثبیت میشد. اما تکنولوژی اکنون به مجموعهای پیچیده اما آگاهانه و هدایت شده تبدیل شده است که مصداق آن پژوهش علمی، تخصص مدیریت و تواناییهای علمی و ابداعی است و به نظر میرسد که قدرتهای تکنولوژیکی حد و حصر نداشته باشند”. (۱)
یکی از درسهای مسلم تاریخ این است که برتری بازرگانی و پیروزیهای نظامی غالباً از آنِ ملتهایی بوده است که منابع کمتری برخوردار بودهاند. هاف تامس میگوید: در بررسیهای کلی، این نتیجه حاصل میشود که کشورها به دلیل داشتن آهن یا انرژی یا فولاد یا مواد کانی … به درجه توسعه یافتگی نرسیدهاند. بلکه بر اثر تکنولوژی” توانستند به مدارج پیشرفت نائل شوند. (۲)
صنعتی شدن بخشی از فرآیند بیانتهای توسعه است، مرحله اول آن از نیمه دوم قرن ۱۸ در انگلستان و با به کارگیری روشهای جدید ریسندگی و تابیدن پنبه همراه با تخصصیتر شدن روزافزون تولید که به سرعت بهرهوری کار را افزایش داد، شروع شده و در مرحله دوم که بین سالهای ۱۹۱۳-۱۸۷۰ صورت گرفت، همراه بود با توسعه علوم و گسترش همه جانبه آن، که دستاوردهای آن در خدمت صنعت و تواناییهای تکنولوژیکی قرار گرفت، به زندگی تکاملی خود، ادامه داده و پس از جنگ دوم جهانی دورهای تازه از گسترش تولید و تجارت را که در تاریخ جهان بیسابقه بوده ورق زده است. در مرحله پس از جنگ دوم جهانی این فرآیند بیشتر مبتنی بر درک و جذب نوآوریها و ابداعات شکل گرفته است و در عصر حاضر، جهان در آستانه سومین مرحله انقلاب صنعتی عصر اطلاعات، کامپیوتر، … قرار گرفته است.
کشورهای توسعه یافته کنونی طی دورهای کمتر از سه قرن با حرکتی تدریجی و تکاملی و از طریق علل و عوامل زیر توانستهاند از آغاز فرآیند صنعتی شدن خود، نتایج سودمند و قطعی کنش متقابل تغییرات تکنولوژیک، تقسیم کار ملی و بینالمللی و تحولات تجارت جهانی را در چارچوب تغییرات ساختاری در اقتصاد ملی خود تجربه کنند:
۱- پیوند مستمر و ارتباط منطقی بین نیازهای اقتصادی و اجتماعی با علوم و صنایع از گذرگاه تکنولوژی.
۲- تجربه روند تکاملی در کم و کیف واحدهای صنعتی از شکل خانوادگی به پیشهوری، کارگاههای کوچک به کارخانجات بزرگ و در نهایت به فراملیتیها.
۳- بهرهجویی از سادهترین اشکال سرمایهگذاری و انباشت سرمایه.
۴- گردآوری نتایج تجربیات، انتخاب و ایجاد سیستمهای اطلاعات علمی، فنی و تکنولوژیکی و به هنگام کردن و نگهداری و امکان دسترسی سریع به این دانش فنی.
۵- وجود تقاضاهای مؤثر و انعطافپذیر.
این فرآیند در کشورهای توسعه نیافته بدین صورت ورق نخورده است و این کشورها تاکنون یا نتوانستهاند فضا و شرایط لازم را فراهم سازند و یا اگر اقداماتی صورت گرفته باشد با تأخیر زمانی بسیار طولانی دو الی سه قرن به جریان صنعتی شدن پیوستند و یا میخواهند به آن پیوندند. تاریخ صنعتی شدن کشورهای توسعه نیافته عمدتاً به دورهی پس از جنگ جهانی دوم خلاصه شده و در این دوره برای اجازه یافتن به جریان صنعتی چند عارضه عمده فرا راه آنان قرار داشته است:
الف: امکانناپذیری تجربه الگوهای رشد صنعتی کشورهای توسعه یافته به دلیل فقدان پیشنیازهای لازم و متفاوت بودن ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این جوامع.
ب: تحولات و تغییرات کمی و کیفی و شتابانگیز تکنولوژی که منجر به عمیق شدن شکاف صنعتی بین جوامع توسعه یافته و توسعه نیافته شده است.
ج: به لحاظ ارتقای کیفی و کمی سرمایهی انسانی، سرمایهی فیزیکی و تکنولوژی در جهان توسعه یافته و عدم توسعه این متغیرها در جهان توسعه نیافتهها، امروزه وابستگی این جوامع از هر نظر عمیقتر شده است تا بدان حد که جوامع توسعه نیافته امروزی، بدون اجازه از آنان، تا حد گستردهای نمیتوانند کاری به پیش ببرند.
د: ناپایداری تجارت بینالمللی و منافع و مصالح کشورهای توسعه یافته باعث شده است که جوامع توسعه نیافته یا نتوانند کاری را به پیش ببرند و یا اگر اقداماتی در راستای صنعتی شدن خود برداشته باشند، مانند انتخاب استراتژیهای خاص صنعتی، و یا استراتژی جایگزینی واردات کالاهای صنعتی، و یا استراتژی توسعه صادرات، از هر نظر، به خاطر این ناپایداری، این اقدامات مورد تهدید قرار میگیرند. در این سو، میتوان از بحران بدهیها، رکود اقتصاد جهانی، موج جدید حمایتگرایی در اقتصادهای پیشرفته، کاهش مستمر قیمت کالاهای اولیه و افزایش مستمر قیمت کالاهای نهایی و … نام برد که هر کدام شوکهای تعیین کنندهای برای نابود کردن و ضربه زدن جدی به اقدامات صنعتی شدن جوامع توسعه نیافته بوده است.
و عوارض متعدد دیگر …
در این فضا و جغرافیاست که بدبینیهای جدی پیش روی الگوها و مدلهای رشد و توسعه جوامع توسعه نیافته بروز کرده و میکند. مسائل مبتلا به کشورهای توسعه نیافته علاوه بر مسائل ساختاری درونی آنان که عمیق، جدی و تاریخی است و در متغیرهایی مانند انفجار جمعیت، بیکاری فزاینده، عدم توانایی در توسعه سرمایه انسانی و توسعه ظرفیتهای تکنولوژی، فروپاشی ساختارهای طبیعی و سنتی گذشته بدون جایگزین مناسب، دوگانگی و چندگانگی … نمود دارد، با مسائل بیرونی آنان نیز گره خورده و میخورد. مسائلی که از تجدید ساختار اقتصاد جهانی، محدودیت استفاده از امکانات مالی، تداوم وخامت رابطه مبادله بین کشورهای توسعه نیافته و توسعه یافته، تغییرات سریع تکنولوژی و شوکهای خارجی ناشی از آن، بازارهای جهانی و الگوهای مسلط بر آنان، معضلات حضور در تقسیم کار جهانی … بروز کرده و تقریباً نقش نظارهگری و تسلیمپذیری را برای جوامع توسعه نیافته پدید آورده است. و این سئوال امروزه مطرح است که آیا جوامع توسعه نیافته، فرصت لازم برای حفظ دستآوردهای کنونی خود را خواهند داشت، چه رسد به تسریع رشد و اعتلای سطح آن؟
با توجه به چنین محدودیتهایی است که جوامع توسعه نیافته نخواهند توانست بر ساختارهای کهن و سست، ناپایدار و غیربالنده داخلی تکیه کنند و تکیهگاهی بر پویاییهای خارج از اقتصاد ملی خود، داشته باشند، پویاییهایی که از هر نظر با شرایط زمانی و مکانی آنان بیگانه است. اگر پویاییهایی نیز مشاهده شود، بر اثر اعمال تهای حمایت از محصولات داخلی، از سوی کشورهای توسعه یافته علیه کالاهای صنعتی و نیمه صنعتی کشورهای توسعه نیافته، افق روشنی پیدا نکرده و استفاده از تکنولوژیهای جدید که متکی بر دانش میکروالکترونیک است در جهت از بین بردن مزیتهای نسبی تولیدکنندگان کشورهای توسعه نیافته حرکت کرده و میکند. بدهیهای فراوان کشورهای توسعه نیافته و نقش سازمانهای بینالمللی مالی و اعتباری بر محدودیتهای صنعتی شدن این جوامع افزوده است. این فرآیند خشن و ظالمانه اقتصاد بینالمللی به معنی مقابله با تلاشهای صادراتی نیست، بلکه تلاشی است برای شناخت این مسئله که افزایش صادرات به نحوی روزافزون پرهزینهتر و پیچیدهتر شده و پیگیری استراتژیهای دروننگر مبتنی بر توسعه تکنولوژی داخلی و در بلندمدت دستیابی به خوداتکایی در علوم و تکنولوژی ممکن است امکان بالقوه بیشتری را برای صادرات ارائه کند، آرتور لوئیس برندهی جایزه نوبل برای ساختارهایی با چنین ویژگی این پیام را داشته و در نهایت میگوید:
… بطور خلاصه در قرن ۱۹ تجارت بینالمللی به عنوان موتور رشد درآمد ملی محسوب میشد. اما این نقش مناسبی نبود. موتور رشد میبایستی تغییرات تکنولوژیکی باشد و تجارت بینالملل میبایستی مانند روغن چرخدندههای موتور و نه بعنوان بنزین موتور، مورد استفاده قرار گیرد.
راه گذر برای تحولات تکنولوژیک، انقلاب کشاورزی و صنعتی است که هر دو متقابلاً وابسته به یکدیگرند. تجارت بینالمللی نمیتواند جایگزین تحولات تکنولوژیک شود و آنهایی که امید اصلی خود را به آن بستهاند، محکوم به یأس و شکست خواهند بود.
مهمترین عامل در برنامه توسعه اقتصادی این است که بخش مواد غذایی متحول شود و مازاد محصولات کشاورزی، ایجاد شده تا جامعه شهری را تغذیه نموده و در نتیجه پایههای داخلی جهت گسترش صنایع و خدمات مدرن ایجاد نماید. با انجام این تحولات داخلی نظام جدید اقتصادی بینالمللی پیریزی خواهد شد”. (۳)
این دو فرآیند، پویایی و ایستایی تکنولوژیکی در جوامع توسعه یافته و توسعه نیافته، باعث شده است که عظمت و سترگی کشورهای آمریکا، ژاپن و آلمان مدیون پیشرفت شگرف تکنولوژی و رشد صنعتی شتابان آنان شده و امروزه در عصر دانایی، میزان برخورداری از ظرفیتها و توانهای تکنولوژیکی است که سلسله مراتب اقتدار جهانی و تقسیم کار بینالمللی را تعیین میکند و هر کشوری که خواهان پلهای بالاتر در این نردبان ترقی است ناچار و ناگزیر به پیمودن و کسب این ظرفیتهای فکری و ابزاری است.
معنی و مفهوم تکنولوژی
تکنولوژی از دو واژه یونانی Techne به معنی فن و هنر و logy به معنای استفاده از عقل در به کارگیری و شناخت است، از این رو تکنولوژی در فارسی فنشناسی” یا فن شناخت” ترجمه شده است.
از دیدگاه اقتصاددانان معمولاً تکنولوژی دانشی است که در امر تولید، تجاری کردن و توزیع کالاها و خدمات به کار میرود و وسیلهای است جهت ارتقای تواناییهای فیزیکی و فکری انسان و ابزاری است برای تبدیل منابع ساده به منابع و کالاهای پیچیده. از این رو، تکنولوژی دانش فنی است که میتواند هم به یک محصول ختم شده، چون مانند یک کالا یا ماشینآلات و هم تبدیل به یک فرآیند شود از اینرو تکنولوژی میتواند دو درجه داشته باشد تکنولوژی محصول و تکنولوژی فرآیندها.
تکنولوژی شامل دانش کاربردی قابل اعمال در تمام زمینههای ساخت” (۴) استفاده کردن” (۵) و انجام دادن” (۶) کار میباشد. بنابراین تکنولوژی به مثابه یک کالاست که موضوع خرید، فروش و اجاره واقع میشود، ولیکن این کالا با سایر کالاهای دیگر و کالای متعارف کمتر شبیه است، زیرا برای هر کالا یک قیمت وجود دارد، ولیکن تکنولوژی برای هر خریداری، قیمت متفاوتی دارد.
تعاریف مختلفی از تکنولوژی شده است، ولیکن هنوز تعریف همه جانبه و دقیقی که مورد اتفاق همگان باشد، از آن به دست داده نشده است، چرا که این کالا هر روز و هر لحظه از خود یک چهره و یک ماهیت نشان میدهد، در ذیل به بعضی از این تعاریف اشاره خواهد شد:
۱- تعریف ساده از تکنولوژی این است که تکنولوژی، مجموعهای از علوم و فنون برای نیل به یک محصول تولیدی یا خدماتی است.
۲- تکنولوژی ارتباط شعور انسانی به ابزار و آگاهی در کاربرد و کنترل آن است.
۳- تکنولوژی، عقلی است که به جهان و تکامل آن حاکم است. (۷)
۴- تکنولوژی، مهارت دانش و روشن ساختن و به کارگرفتن و انجام دادن چیزهاست، این تعریف در وسیعترین معنای آن شامل همه فعالیتهایی است که با تولید و توزیع اجتماعی ارتباط پیدا میکند.
۵- تکنولوژی ابزاری است برای تبدیل منابع طبیعی به کالاهای قابل استفاده.
۶- تکنولوژی منبعی است برای افزایش ثروت.
۷- تکنولوژی عاملی است، برای ایجاد تغییرات اجتماعی.
۸- تکنولوژی عبارت است از مجموعهای از فراگردهای فیزیکی روشها، فنون و ابزار و تجهیزات که با آنها محصولی ساخته میشود و یا خدماتی عرضه میگردد.
۹- تکنولوژی عبارت است از مهارتها، دانشها و شیوههای لازم برای تهیه و تولید کالاها و عرضه خدمات که حاصل قدرت فکری و شناخت انسان و ترکیب قوانین موجود در طبیعت میباشد.
۱۰- تکنولوژی یعنی فوت و فن انجام کارهای تولیدی و خدماتی بنابراین بیشتر، مربوط به بخش اطلاعات است تا ماشینآلات.
۱۱- تکنولوژی یعنی داشن مربوط به طراحی و طرز کار، طرز ساخت، طرز تعمیر و طرز نگهداری و استفاده از وسایل و ابزار و ماشینآلات.
۱۲- تکنولوژی عموماً ترکیبی است از نرمافزار و سختافزار که سهم نسبی هریک از دامنه وسیعی برخوردار است. سختافزار آن در برگیرنده نوع محصول نهایی از قبیل اتومبیل، کامپیوتر، … و نوع ابزار، وسیلهی تولید است از قبیل ابزارآلاتی که برای تولید محصول نهایی به کار میروند. جنبه نرمافزار آن دربرگیرنده، دانش فنی” (۸) از قبیل به کارگیری روشها و تکنیکها و مهارتهای کاربردی” (۹) از قبیل مهارت تجربه و آگاهی است.
۱۳- تکنولوژی باید بر سه قاعده استوار باشد. (۱۰)
الف- قاعده دانش علمی
ب- قاعده توان مدیریت
ج- قاعده بازاریابی
۱۴- لغت نامه و بستر (۱۱) تکنولوژی را به دانش علمی یا کاربردی (۱۲) تعریف کرده است.
۱۵- تکنولوژی، فن شناخت” است و سادهترین تعریف آن دانش کاربردی و یا استفاده از یافتههای علمی و پژوهشی برای دستیابی به کاربردهای فنی است. به همین دلیل دربرگیرندهی دانشها، تجربهها، مهارتها و اطلاعات است.
۱۶- تکنولوژی، از یک سو مجموعهای از ماشین و ابزار است و از سوی دیگر مجموعهای از فرآیندها، روشها، دانش ساخت نصب و راهاندازی، بهرهگیری، نگهداری، تعمیر، اصلاح، خلق و مدیریت ماشینآلات و ابزار فنی است. بنابراین تکنولوژی، عین صنعت نیست، بلکه پایه و قاعدهی صنعت است، صنعتی که بدون اهتمام کافی در کسب و جذب تکنولوژی مربوطه ایجاد شود، بیپایه و بیقاعده خواهد بود که نمیتواند به حیات تکامل بخش، ادامه دهد.
۱۷- تکنولوژی جزو معارف و دانش بشری است و کسب و جذب مؤثر آن وقتی عملی است که جامعه در کسب علم و دانش و کاربردهای آن توانمند باشد.
۱۸- تکنولوژی حاصل تشریک مساعی علمی و تبلور تجارب فنی انسانها، خود پدیدهای است علمی و به ناچار باید با برخوردهای علمی نیز با آن مواجه شود.
۱۹- تکنولوژی، شکل و محتوای زندگی روزمره جوامع انسانی را مشخص میکند، وسایل و ابزار کار، حمل و نقل، درمان، جنگ و دفاع، زراعت و فراغت همگی نتایج و ثمرات تکنولوژی آن جامعه است.
از دیدگاه یک اقتصاددان با نگرش خرد، تکنولوژی یک عامل تولید در تابع تولید است. تابع تولید در اقتصاد خرد با عامل کار و سرمایه و یا هر دو عامل تعریف میشود. در این صورت تغییرات تولید از دو طریق قابل مطالعه است:
الف- از طریق تغییر ترکیبات مقدار عوامل (تولید کار و سرمایه …) در این صورت جانشینپذیری عوامل مطرح خواهد بود.
ب- از طریق تحولات و اکتشافات جدید که منحنی تولید را تغییر داده و در نتیجه مقدار تولید تغییر پیدا میکند. در این صورت اثر تکنولوژی مطرح است. و در سطح کلان میتوان گفت تکنولوژی، کاربرد سیستماتیک دانش علمی و دانش منظم برای امور عملی زندگی بشر از طریق سازمانها و سیستمهای منظم است که شامل مردم، سازمانها، اشیاء و ماشینآلات میشود. (۱۳)
برای اینکه کشورهای توسعه نیافته، از فقر خود را رها سازند و به دنیای بهتر قدم بگذارند، باید صنعتی شوند و برای صنعتی شدن باید تکنولوژی داشته باشند. برای این تکنولوژی، انتقال تکنولوژی کافی نیست، زیرا تکنولوژی شیئی نیست که بتوان آن را انتقال داد، بلکه تکنولوژی نوعی معرفت و شناخت” است که باید آن را آموخت و راه کسب این شناخت، علم و پژوهش و خلاقیت است. بدون توسل به روشهای علمی و بدون اشاعهی روح علمی در جامعه نمیتوان فراگرد صنعتی شدن را، درونزا کرد و تکنولوژی را جذب کرد. از سوی دیگر تا این فراگرد، درونزا و بومی نشود، جامعهی توسعه نیافته همچنان به خارج وابسته خواهد بود.
تعاریف فوق، اگرچه در عبارت با یکدیگر فرق میکنند ولی در مفهوم تقریباً یکسانند و بنابراین نباید از تعاریف بالا استنباطهای مختلفی داشت، بلکه از این تعاریف میتوان چنین برداشت کرد که تکنولوژی در کلیه فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فرد، جامعه و جهان دخالت داشته و هیچ بخشی از جامعه نیست که تکنولوژی در آن راه نیافته باشد.
از تعمق در تعاریف فوق میتوان این تلفیق را از مفهوم تکنولوژی حاصل کرد که تکنولوژی دربرگیرنده دانشها، مهارتها و روشهای ساخت کارآمدتر و کاربرد آن در تولیدات اقتصادی و اجتماعی (۱۴) است. ولیکن باید این مطلب را درنظر داشت که تکنولوژی در عصر ما، موضوعی است که دامنهی آن بسیار گسترده شده است و هرچه میگذرد بر وسعت آن، چه در عرصهی نظری و چه در عرصه عملی افزوده میشود. به تعبیر یکی از صاحبنظران (۱۵) تکنولوژی، دریایی است که:
۱- یک ساحل آن علم.
۲- یک ساحل آن فکر و اندیشه.
۳- ساحل دیگرش انسان و محیط زیست.
۴- سواحل دیگر آن صنعت و اقتصاد و سایر جنبههای زندگی است.
در این فرآیند، علم، روشی است برای تحصیل شناخت و گسترش افقهای انسانی.
در حالی که تکنولوژی ابزاری است برای دگرگونیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و ساختن جامعهای پایدار و قوی. در این فرآیند علم، رسالت تلاش برای شناختن قوانین حاکم بر پدیدههای طبیعی و یافتن حقیقت را، در دست دارد، امّا تکنولوژی رسالت به کارگیری مستقیم اصول و قوانین علمی در زندگی بشر و یا فراگرد تولید را عهدهدار است. رسالت علم، شناخت چرا” و وظیفهی تکنولوژی شناخت چگونگی” است. امروزه علم و دانش با تکنولوژی، به نحو غیرقابل تفکیکی درآمیختهاند و نقش راهنما را در توسعه و فراگردهای جدید اقتصادی عهدهدار گردیدهاند. این امتزاج علم و تکنولوژی موجبات پیشرفتهای حیرتآوری در هر دو زمینه علم و تکنولوژی را نیز فراهم ساخته است.
رسالت علم و تکنولوژی در اقتصاد همانا دستیابی به توسعه بهینهی همه نوع منابع است. برای دستیابی این هدف، علم زمینهی تلاش برای گسترش اطلاعات را فراهم میسازد، که این اطلاعات و دانش، ابزاری برای تکنولوژی است تا بتواند چگونگی رفتن و چگونگی شدن را مقدور سازد. در این فرآیند دانش علمی، بطور کلی پیرو نشر گسترده بوده و مرز نمیشناسد. اما تکنولوژی، کالای قابل مبادلهای است که عنصر مالکیت و قیمت در آن مطرح است. در حالی که فعالیتهای علمی را معمولاً بر اساس ارزش ماهوی و ذاتی آن ارزیابی میکنند تکنولوژی را با توجه به کمکهای آن به اهداف مورد نظر اقتصادی و اجتماعی یک کشور، اندازهگیری مینمایند.
تکنولوژی دانشی است که جنبه کاربردی دارد و حاصل این کاربرد میتواند یک نوع کالا، روش یا فرآیند باشد. بر این مبنا میتوان گفت، تکنولوژی هم جنبه سختافزاری دارد و هم نرمافزاری، زیرا تمام روشها، فراگردها، دانش فنی و سختافزاری را دربرمیگیرد. در این معنا تکنولوژی نه محدود به علم است و نه محدود به صنعت. هرچند با هر دو پیوند نزدیک دارد. تکنولوژی به علم متکی است زیرا بدون یافتهی علمی نمیتواند موجودیت یابد، این یافتهها در مؤسسات تحقیق و توسعه R&D جنبه کاربردی پیدا کرده و به کالا، روش یا فرآیند تبدیل میشوند.
تکنولوژی پدیدهای است ساختهی دست بشر و از دو رکن اصلی سختافزار و نرمافزار تشکیل شده است. سختافزار عبارت است از هرگونه وسیله و ابزار مادی و نرمافزار عبارت است از داشتن شیوه انجام کار یا فوت و فن به کارگیری ابزارها. هر تکنولوژی به درجات گوناگون، ترکیبی از سختافزار و نرمافزار است. نیرومندترین عامل تحول در یک جامعه تکنولوژی است و پیشرفت آن فرایندی پیوسته و مداوم است. و از آنجا که تکنولوژی هسته اصلی مجموعه نظام توسعه است تغییرات آن به همه ارکان و اجزای جامعه اثر میگذارد و با تغیر شکل مداوم خود، جامعه را نیز پیوسته تغییر میدهد. (۱۶)
عوامل تعیین کننده سطح تکنولوژی
سازمان یونسکو، معارف و دانش بشری را به سه گروه تقسیم کرده است: (۱۷)
– گروه اول دربرگیرنده دانش فرهنگی (ادبیات، مذهب، فلسفه، تاریخ …).
– گروه دوم دانش علمی (فیزیک، شیمی، ریاضی، طبیعی، پزشکی، کشاورزی …).
– گروه سوم دربرگیرنده مجموعه دانشها و مهارتهای تکنیکی و صنعتی است که شامل مهندسی تولید کالا و عرضه خدمات میشود.
تحقق توسعه همه جانبهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، در هر کشور نیاز به ترکیبی مناسب از سه گروه فوق دارد و فقدان یا کمبود هریک میتواند مانعی برای توسعه همه جانبه باشد.
تعیین شاخص تکنولوژی و یا تعیین سطح تکنولوژی در یک کشور در گرو عوامل ذیل است:
– سطح سواد (کمی و کیفی) جمعیت کشور (درصد باسوادان …)
– سطح بودجه تحقیقاتی کشور (درصد بودجه تحقیقاتی به درآمد ملی …)
– سهم ارزش افزوده صنایع سنگین که عمدتاً تولیدکننده کالاهای سرمایهای هستند به ارزش افزوده کل صنایع.
– سطح آموزش عالی کشور برحسب تعداد دانشجویان آموزش عالی به کل جمعیت
– سطح علمی کشور تعداد پژوهشگران در هر ده هزار نفر از جمعیت کشور.
در واقع عوامل فوق مولّد اطلاعات تکنولوژیکی، تحقیق و توسعه، طراحی و مهندسی، ساخت ماشینآلات، احداث تأسیسات صنعتی، بهرهبرداری و تعمیر و نگهداری مورد نیاز تکنولوژیاند.
کمپرسور - کمپرسور باد - کمپرسور اسکرو
- پمپ باد -
کمپرسور هوا - سیستم هوای فشرده - درایر تبریدی - رطوبت گیر کمپرسور - قیمت کمپرسور
- فروش کمپرسور - کمپرسور صنعتی - کمپرسور 500 لیتری - کمپرسور 1000 لیتری - کمپرسور 1 متر مکعب - کمپرسور 2000 لیتری - کمپرسور 2 متر مکعب - کمپرسور 3000 لیتری - کمپرسور 1500 لیتری - کمپرسور 3 متر مکعب - کمپرسور 1.5 متر مکعب - کمپرسور 6000 لیتری - کمپرسور 6400 لیتری - کمپرسور 6 متر مکعب - کمپرسور 6.4 متر مکعب
سیر تکامل تکنولوژی
رابطهی بین تکنولوژی و فراگرد تغییرات اجتماعی، علی رغم اینکه بسیار پیچیدهاند ولی در عین حال، مکمل یکدیگرند. استفاده از تکنولوژی، تکامل جوامع بشری از بدوی، به در حال توسعه، و توسعه یافته را امکانپذیر ساخته است. از دیدگاه تاریخی فعالیتهای بشر، تغییرات کاملاً مشخصی را؛ از وابستگی به طبیعت تا وابستگی به تکنولوژی، شاهد بوده است. در این فرآیند و در قرون اولیه در واکنش به تغییرات تدریجی جوامع، پیشرفتهای تکنولوژی به کندی صورت میگرفت. از ویژگیهای بارز تحولات این دوران، ساخت استفاده از ابزارهای مختلف فیزیکی برای تقویت نیروی فکری و عضلانی است. تکنولوژی از طریق توسعه تواناییهای جسمی و روحی فردی و گروهی پیشرفتهای بشر را از مرحله تکامل صرفاً زیستشناختی [بیولوژیکی] به مرحله تکامل فکری امکانپذیر ساخته است و در جریان این سیر تکاملی، تکنولوژی نیز خود از این قاعده مستثنی نبوده و از سیر تکاملی برخوردار است و هنوز هم خواهد بود. هر تکنولوژی مانند هر تولید و محصول دیگر عمری معین دارد که روند حیات آن را میتوان بدینگونه نمودار ساخت.
تکنولوژی، پدیدهای است پویا که بعد از آنکه خلق شد وارد بازار میشود و به سرعت مراحل رشد خود را طی کرده تا آنکه به دوران بلوغ خود برسد. در این دوران تغییرات پیشبرندهای در تکنولوژی دیده نشده و دوران افول و زوال آن با ورود تکنولوژیهای کارآتر، مناسبتر، جدیدتر … به بازار به سر آمده و در نهایت دیر یا زود از مدار فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی خارج میشود. در مرحله ۱، متقدمین تکنولوژی (۱۸) قرار دارند در حالی که در مرحلهی دوم متأخرین تکنولوژی (۱۹) و در مرحلهی سوم مقلدین (۲۰) قرار خواهند گرفت.
امروزه رشد شتابان تکنولوژی به گونهای است که دیگر نمیتوان خود را به راحتی با آن تطبیق داد. به بیان دیگر امروزه تکنولوژی سریعتر از نیازها و سریعتر از توان انطباقها، در حال رشد و توسعه است. این شکاف بین رشد تکنولوژی و توانهای جوامع بشری برای جذب آن، باعث بروز بحرانهای فرهنگی و اجتماعی شده است، بطوری که از نظر گروهی این مسائل، از جدیترین مسائل عصر حاضر است.
درباره این سایت